اگه قبلا ۸۰ درصد این جمله اوریانا فالاچی که میگه "زندگی جنگی ست که هر روز تکرار میشود" رو قبول داشتم، الان ۱۸۰ درصد قبول دارم!.زندگی جنگه و خاطرات تلخ اگه کنترل نشه حکم قویترین بمب رو داره، بمبی که تَرکِشهاش تا آخرهای عمر توو بدنت میمونه و روحت رو خسته میکنه و ذهنت رو فرسوده و احساساتت رو کِرِخت..اما چون هر زخمی رو میشه درمان کرد، خاطرات تلخ هم درمان داره و درمانش اینه که انقدر قوی بشی که دیگه از هیچ سختیای نترسی و نرنجی. اگه قرار ب
بسم الله الرحمن الرحیم
آیا تشخیص حق برای شما مثل روز روشن است یا مثل مورچه ای که درتاریکی روی سنگی سیاه راه میرود سخت است؟
تا یک جایی میتوانی دفاع کنی حرف بزنی اما از یک جایی به بعد کم می آوری...
سوال هایی برایت ایجاد میشود فقط در حد سوال میروری و از به اصلاح روشنفکر حزب اللهی که طلبه هم هست میپرسی قبلا هم سوال هایی ازین دست پرسیده بودی که به طور غیر منطقی میپیچاندت...
واقعا جوابی نمیتواند بدهد او که صدای حق طلبی اش در وبلاگش گوش مرا کر کرده بود...
شهروز براری صیقلانی نویسنده اثر: مریم سادات
ادامه ی اپیزود نیلیا
مشکل مریم السادات از آنجایی آغاز شد که فردی قانونمند و سختگیر بعنوان رییس جدید آسایشگاه روحی روانی منصوب گشت و.....
تقویم چهار برگ دیواری به اواسط اسفند رسید و رشت سردش شد. در سکوت غمزده ی شبهای آسایشگاه ، مریم سادات نجوایی آشنا را میشنید گویی روح پسرک خردسالش از پشت بیست تقویم همچنان او را میخواند ، گاه در عالم خواب و رویا صدای پسرش داوود را آنچنان واضح و رسا میشنیدش که ب
مشکل مریم السادات از آنجایی آغاز شد که فردی قانونمند و سختگیر بعنوان رییس جدید آسایشگاه روحی روانی منصوب گشت و.....
تقویم چهار برگ دیواری به اواسط اسفند رسید و رشت سردش شد. در سکوت غمزده ی شبهای آسایشگاه ، مریم سادات نجوایی آشنا را میشنید گویی روح پسرک خردسالش از پشت سی تقویم همچنان او را میخواند ، گاه در عالم خواب و رویا صدای پسرش را آنچنان واضح و رسا میشنیدش که با صدای بلند پاسخش را میداد و ناگزیر به بیداری میرسید
مریم السادات در آستانه ی
درباره این سایت